تو تعبیر خون خدایی و بس
تو زیباترین ماجرایی و بس
امسال هم فرصتی دست داد تا یک بار دیگر محرّم و حال وهوای خاصّ خودش را در شهر ودیارمان تجربه کنیم.
با شروع دهه اوّل و برپایی شور وشعور حسینی بین نوجوانان و جوانان مسجدی و هیأتی ها ؛ بر آن شدم که تفکّر کنم در این موضوع که با گذشت پانزده قرن از این واقعه و قیام به یادماندنی ، چند نفر از ماعمیقاً از واقعه بزرگ عاشورا درس گرفتیم؟!
اگر تئوری این قیام همین است که بارعا وبارها برایمان گفته اند و نوشته اند ، پس چرا در عمل جور دیگری می بینیم ؟؟
مگر نه اینکه قیام حقّ علیه باطل بود!!! مگر نه اینکه امام حسین (ع) از بی عدالتی ، ظلم و تبعیض به ستوه آمدند!!!
ولی چرا حالا به نام حسین است و به کام دیگران ؟؟؟! به مسلمانی و شیعه بودنمان شک می کنم ….
دوباره مجالس و محافل عزاداری و مرثیه خوانی بر پاست…
دوباره بساط نذری و خیریه به یاد امام حسین بر پاست…
ولی دریغ از ذرّه ای حسینی بودن …
در هر کوی و برزن و بر سر هر میدان و خیابان پارچه نوشته ها و اعلامیه های اطلاع رسانی مراسم عزاداری و بزرگداشت شهدای کربلا به چشم می خورد، ولی با چه کیفیتی و کدام خروجی؟؟؟
خوب به یاد دارم درخواستی از جوانان هیأتی محله ای از محله های متوسط شهر را که برای برگزاری عزاداری یکی از شبهای دهه اوّل محرّم ، مبلغ ده/ ١٠ میلیون تومان حق الزّحمه مدّاحی اعلام کرده بودند.
با هر چرتکه ای محاسبه کردم قابل هضم نبود که بابت دوساعت مدّاحی این مبلغ شرعاً حلال خواهد بود یا نه؟؟؟
واعظان و سخنوران واقعه عاشورا به گونه ای پای منبر نشین ها را به الگو برداری از سادگی و بی ریایی امام حسین دعوت می کنند که گویی مرگ برای همسایه است!
وقتی در مقام مقایسه گفتار و کردارشلن کمی کنکاش می کنم واقعاً دچار دو گانگی می شوم که آیا دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عبّاس را …
به امید ظهورت یا امام زمان
آدینه زاده – مهستی
٣١ شهریور ٩۶ مصادف با اول محرم ١۴٣٩هجری قمری.